این هفته از کل قسمت هایی که از نقطه چین پخش شد مسلما قسمت انتقادپذیری از همه مهمتر بود. تقریبا انواع انتقادهایی که به برنامه نقطه چین شده بود را مورد بحث قرار داد از نوع سالم تا مغرضانه. وقتی بامشاد تعداد زیادی برگه نظرخواهی را بر علیه اردل پر کرد و در صندوق انتقادات و پیشنهادات انداخت یادم به مطلب قبلی خودم افتاد که احساس کرده بودم روزنامه اعتماد در قسمت پاسخ به خوانندگان به جای نظرات خوانندگان نظرات دست اندرکاران و نویسندگان خودش را چاپ کرده و در واقع به اسم این وآن به انتقاد از نقطه چین می پرداخت. هر چند نگارش کسانی که از نقطه چین انتقاد کرده بودند به نوع نگارش نویسندگان خودشان یعنی نویسندگان اعتماد خیلی شبیه بود ولی به هر حال مدرکی ندارم. پس زیاد جدی نگیرید شاید این حرفها در همان قالب طنز گفته شود بهتر باشد چون برای شوخی دلیل و مدرک لازم نیست.کلا برنامه خوبی بود.همان طور که فکر می کردم با گذشت زمان خیلی چیزها روشن شد حالا راحتتر می شود قضاوت کرد.اینکه اصلا سفارشی سازی در کار نبوده و برنامه ای هم که ساخته شده نظر خود سازندگان بوده ولی قصد وغرضی هم برای ناراحت کردن کسی و یا خوشحال کردن کس دیگری درکار نبوده.این روزها دیگر خیالم راحت است . امیدوارم دوباره انتقام گیری بعضی ها شروع نشود که آرامش ما را بگیرد. در ضمن آن مطلب هفته نامه سروش که گلنوش عزیز در قسمت نظرات به آن اشاره کرده را متاسفانه نخواندم مثل اینکه سایت سروش باز نمی شود و از این به بعد باید این مجله را بخریم. به هر حال مطمئنم مطلب جالبی هست.

متن زیر از روزنامه جام جم ومنتقدی به نام پیام فروتن است .که در آن با منطق و استدلال از مدیری دفاع شده وعمل کسانی که نسبت به طنز او عکس العمل های نامناسبی انجام داده اند زیر سوال برده شده.با تشکر از آزاده عزیز که من را از وجود این مقاله مطلع کردند. مولیر در مقدمه اش بر تارتوف آورده است: «ریاکاران ، شوخی و کنایه سرشان نمی شود

مولیر در مقدمه اش بر تارتوف آورده است: ریاکاران ، شوخی و کنایه سرشان نمی شود. آنها فورا عصبانی می شوند و به نظرشان عجیب می آید که من تا این حد جسارت ورزیده باشم که اعمال آنها را به نمایش بگذارم و در اندیشه تشریح حرفه ای باشم ، که این همه اشخاص شریف به آن اشتغال دارند.
این جنایتی است که آنان مرا به خاطر ارتکابش نمی توانند ببخشند و علیه کمدی من با خشمی هولناک سلاح برداشته اند... در مورد نقد زیاد سخت نمی گیرند، اما کسی هجو را تحمل نخواهد کرد.
»


نمی دانم در کجای تاریخ تئاتر، تلویزیون و سینما، کمدینی را می توان پیدا کرد که مجبور به عذرخواهی شده باشد.
اصولا مگر می شود برای طنز، هجو و کمدی عذرخواهی کرد؟! اما این بار درست مانند بسیاری از اتفاقات نادری که در این سرزمین می افتد، کمدینی به خاطر دل آزرده کردن یا نکردن جمعی ، مجبور به طلب بخشش شده است.
مهران مدیری را می گویم که عذرخواهی کرد و چه متواضعانه. نمی دانم این چه رسمی است که به آن خو گرفته و متاسفانه بر آن پای می فشاریم.
براحتی به یکدیگر انگ می زنیم و دق و دلی بسیاری چیزهای دیگر را بر سر همدیگر خالی می کنیم. مدیری بی شک یک تراژدی ساز یا ملودرام ساز نیست. او قطعا یک طنزپرداز و کمدین تلویزیونی است و در این میان ، تعاریف حوزه تراژدی و ملودرام از یک سو و کمدی و طنز از سوی دیگر زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوت و گاه متضاد است.
شاید اگر نقد هنرمندان سینما در حوزه تراژدی یا ملودرام به وقوع می پیوست ، جای اما و اگر و اعتراض وجود داشت ؛ اما در حیطه طنز و کمدی... تصور کنید اگر چنین بود، کریم شیره ای روزی چند بار باید از محضر ناصرالدین شاه که البته ولی نعمت او بود عذرخواهی می کرد و همین مستربین خودمان که دیگر هیچ ، باید بیست و چهار ساعته مقابل کاخ باکینگهام بست می نشست و در انتظار عفو ملوکانه لحظه شماری می کرد.
بی تردید همین تفاوت ها و تمایزهاست که جهان درام و نمایش را متنوع و غنی کرده و سلایق و ذایقه های گوناگون را سیراب می کند.
قصد ما ترسیم این تفاوت ها و پیچیدگی هاست. این که کمدی و طنز از چه جایگاه و عناصری بهره می برد و به اصطلاح قاعده بازی در این عرصه چگونه است.

آرمان اخلاقی - آرمان اجتماعی

اصولا در تعریف انسان شناختی به دوگونه آرمان شخصی و جمعی برمی خوریم. از یک سو آرمان اخلاقی وجود دارد و از سوی دیگر آرمان اجتماعی.
آرمان اخلاقی و آرمان اجتماعی در بسیاری موارد در امتداد یکدیگر قرار می گیرند؛ اما تضاد آنها نیز دور از ذهن و پدیده ای استثنایی نیست.
هانری برگسون در این باره توضیح می دهد: حقیقت آن است که شخصیت کمیک می تواند در صورت لزوم اخلاقیات واجب را رعایت کند. (دقت کنیم به عبارت در صورت لزوم) تنها باید خود را با جامعه سازگار نماید. تا این جای کار هنوز وارد حیطه کمدی نشده ایم ؛ یعنی اگر شخصی مطابق آرمان های اخلاقی رفتار کند، هنوز عنصر کمدی ایجاد نشده است ؛ اما به مجرد آن که در آرمان اجتماعی او خللی ایجاد شود، یا اصولا اجتماعی عمل نکند، شخصیت مورد نظر، تبدیل به یک کاراکتر کمیک می شود.
تمسخر عینی که انعطاف پذیر باشد، دشوارتر است تا فضیلت انعطاف ناپذیر... هر کس جدایی از دیگران را پیش گیرد، خود را خنده دار می کند، زیرا بخش مهم کمیک ناشی از همین جدایی است.
رابطه کمیک با آداب و رسوم و تصورات ، خلاصه با تمام پیش داوری های جامعه را این گونه می توان توضیح داد. با توجه به مسائل طرح شده از سوی برگسون آیا می توان دستمایه قرار دادن سینماگران را در یکی از قسمتهای نقطه چین ، اهانت یا هر چیز دیگر قلمداد کرد، در جایی که بسیاری از آرمان های اجتماعی هر روز و هر ساعت توسط همه ما به فراموشی سپرده می شود و گاه تا مرز خدشه دار کردن آرمان های اخلاقی نیز پیش می رود.
نوعی اپیدمی هنجارشکنانه که در مراودات روزمره بارها و بارها به آن برمی خوریم و گاه از کنار آن بسادگی عبور می کنیم.
سینماگر و غیرسینماگر نیز ندارد ؛ اما چگونه است که اقشار یا طیفهای اجتماعی خاصی بیشتر وارد این حیطه (کمدی) می شوند و نتیجه ای بهتر از آن به دست می آید. اولین دلیل آن را شاید بتوان در تفاوت هنرمند با سایر اقشار اجتماع دانست.
تفاوتی که همه به آن اذعان دارند و مهمترین تبعات آن نوعی جدا شدن از ارگانیسم طبیعی جامعه است (همان پیشی گرفتن از آرمان های اجتماعی).

جامعه کوچک - جامعه بزرگ

هر حرفه ای به صاحبان آن حرفه ، عادات ذهنی و ویژگی های شخصیتی می دهد که آنها را مانند یکدیگر و متمایز از دیگران می کند و به این ترتیب ، جامعه های کوچکی درون جامعه بزرگ پدید می آیند... این خطر، جامعه های کوچک را تهدید می کند، که اگر زیاده از حد از جامعه بزرگ فاصله بگیرند به اجتماعی بودن خود آسیب می رسانند.
سالهاست بر سر سینمای جشنواره ای و خارجی پسند بحث و حدیث فراوان است ؛ اما آنچه مسلم است عدم برقراری ارتباط مخاطبان عام با این گونه سینماست.
به این ترتیب ، جامعه کوچک این حیطه از سینما بعینه خود را از جامعه بزرگ (عام) جدا کرده است. پس بدیهی است طنزپردازان و کمدی سازان ، این جامعه کوچک را دستمایه مناسبی برای ساخت آثار خود بدانند و شخصیت های این جامعه فاصله گرفته را تبدیل به عناصر طنز کنند.
این اصل مسلم طنز و کمدی است و عدول از آن نفس کمدی و خنده را زیر سوال می برد. بدین ترتیب ، شاید باید یکی از قسمتهای قابل تامل و تحمل سریال نقطه چین را دقیقا همان قسمتی دانست که هنرمندان سینما را به طنز کشیده بود.
این فقط یک طنز است ، عاری از هرگونه اتهام ، توهین و افترا. طنز و کمدی را بهتر بشناسیم و بعد قضاوت کنیم.

پیام فروتن


یک مدت هست که خیلی نمی تونم به وبلاگ خوب برسم.ولی حالا هم که اومدم با دل پر اومدم. متاسفانه روزنامه اعتماد نظرات طرفداران مدیری رو سانسور می کنه.بعضی از دوستان من که زنگ زدن یا به هر صورتی تماس گرفتن و از اون مطلب بسیار تندشون که بر علیه مدیری بود ایراد گرفتن حالا چه محترمانه وچه غیر محترمانه در قسمت پاسخ به خوانندگان جواب داده نشده.اصلا چاپ نشده .اون چندتایی رو هم که دیدین به خاطر این بوده که این قدر اعتراض ها زیاد بوده که اگه اونا رو هم چاپ نمی کردن گندش در میومده.به هر حال به انتخاب خودشون چندتاشو که براش جواب آماده داشتن انتخاب کردن و چاپ کردن و زیرش یه جواب دندون شکن دادن که یعنی همه شما طرفدارا یا احساساتی شدین یا هیچی نمی فهمین که از مدیری دفاع می کنین.این رو از خودم نمی گم خیلی ها گفتن که زنگ زدیم یا ایمیل زدیم ولی نتیجه ای نگرفتیم.ولی مطمئن باشین که هر کی زنگ بزنه و مطابق میلشون نظر بده همون جا چاپش می کنن .توی این سه روز من پنج تا نظر نسبتا مخالف با مهران مدیری در قسمت نظرات اعتماد دیدم و مطمئنم که همون پنج تا بیشتر نبوده تازه اگه این نظرات نظر خود نویسنده های روزنامه نباشه که واسه اینکه کم نیارن در قسمت پاسخ به خوانندگان چاپش کرده باشن .آخه نوع نگارشش خیلی شبیه نگارش بعضی از نویسنده های خودشونه. و راجع به روزنامه همشهری و اون مطلبش راجع به مهران مدیری که دقیقا از مطلبشون میشه فهمید غرضی داشتن. من نمی دونم چرا مطبوعاتچی های ما همیشه سعی می کنن موفقیت یه مجموعه رو به یه نفر و فقط یه نفر اختصاص بدن. همه مجموعه های تلویزیونی کار گروهیه .ساعت خوش کار گروهی بود موفقیتش هم برای همه گروه.جنگ هفتاد وهفت هم همینطور والبته پاورچین.در کار گروهی نویسنده وجود داره،کارگردان وجود داره و بازیگر وجود داره وما همیشه به دنبال یک سوپرمن هستیم که بگیم اگه متن خوبه کار اونه،اگه بازیا قویه کار اونه،اگه لوکیشنا خوبه کار اونه،اگه موسیقی خوبه کار اونه.واقعا زشته برای روزنامه نویس ها که همچین تفکری دران.پاورچین خوب بود چون خیلی چیزهاش خوب بود.نه فقط متنش.البته در کارهای نمایشی کارگردان از در راس گروه قرار می گیره. ولی هیچکس نویسنده رو با کارگردان مقایسه نمی کنه همون طوری که هیچ کس گوش رو با چشم مقایسه نمی کنه.بعضی از مقایسه ها اساسا غلطه. نمیشه منکر تواناییهای پیمان قاسمخانی شد.از اون بهتر فعلا در این مملکت فیلمنامه نویس نداریم.ولی موفقیت پاورچین مختص او نیست پاورچین یک کار گروهی بود که همه اعضا در اون مکمل هم شده بودن و کار رو پیش می بردن.دقت بی نظیر و متن های عالی و خوش ذوقی قاسمخانی،بازی بسیار جذاب و متفاوت بازیگران،همدلی عوامل پشت صحنه و مدیریت و هوش سرشار مهران مدیری و خیلی چیزهای دیگه که همیشه در کارای مدیری به صورت سیال وجود داره منظورم یه نوع صداقته. همه اینها با هم دست به دست هم داد که پاورچین خلق بشه. مگرنه پیمان قاسمخانی قبلا در هتل با مرضیه برومند کار کرده بود.هر چند هتل جالب بود ولی اصلا در حد پاورچین نبود.یعنی خوب هم بود ولی یه کار معمولی بود مثل خیلی از کارای خوب تلویزیونی.مثل کارهای مهران مدیری عجیب و غریب و پر سر وصدا و خلاقانه نبود ولی در نوع خودش خوب بود. پیمان قاسم خانی همون قدر در موفقیت وپیشرفت پاورچین سهم داشت که پاورچین در موفقیت و پیشرفت قاسم خانی سهم داشت. به قول گلنوش پاورچین در شهرت قاسمخانی خیلی موثر بود.درسته که حالا با نوشتن مارمولک ثابت کرده خیلی خوبه ولی این دلیل نشد موفقیت یک کار گروهی به حساب او گذاشته بشه و توانایی های مدیری رو به منکر شن.وقتی مدیری جنگ 77 رو می ساخت پیمان قاسم خانی کجا بود؟(البته جنگ 77 هم یه کار گروهی بود ولی معمولا یک اثر تصویری به کارگردان اون اثر نسبت داده میشه) هر چند قاسمخانی بعد از جدایی از بقیه افراد گروه موفق تر بود. جواد رضویان نتونست بازی زیباشو در پاورچین برای باغچه مینو هم تکرار کنه.و مهران مدیری هم در بعضی قسمت های نقطه چین زیاد موفق نیست البته بعضی هاش خوبه مخصوصا چند شب اخیر.می دونم خیلی هاتون روی پاورچین تعصب دارین ولی باید بگم که قسمت های اخیر نقطه چین به قول سمیرا خیلی از قسمت گم شدن بزی یا عاشق شدن طغرل در پاورچین بهتر بودن و اینکه چرا این بهتر بودن نادیده گرفته میشه اینو برین از کسانی بپرسین که نمی ذارن گروه نقطه چین آرامش داشته باشه.برین از نویسندگان اعتماد و همشهری بپرسین. متاسفانه این روزها بعضی از روزنامه ها شدن پر از مطالب موذیانه که گاهی کاملا مشهوده که می خوان نظرشون رو به خواننده القا کنن. اما احساس کردم نویسنده اون مقاله همشهری یه جورایی می خواد یه چیزایی رو راجع به همکارای قدیمی مهران مدیری به ما بگه،که اطلاعاتمون زیاد بشه و بفهمیم بعضی چیزا از کجا آب می خوره.شما چنین احساسی نداشتین؟ -------------------------------------------------------------------------------------------- شنبه 07 فروردین 1383 بعد از حضور امیر مهدی ژوله که یکی از طنز نویسان مجله چلچراغ است در برنامه نقطه چین به عنوان نویسنده و اینکه آرش خوشخو در انتخاب بهترین ها در سال 82 که توسط منتقدین در مجله بانی فیلم صورت گرفت در قسمت بهترین بازیگر طنز مهران مدیری را انتخاب کرد من یکی که فعلا با چلچراغ آشتی هستم.در ضمن در همان مجله بانی فیلم طنز نقطه چین بهترین مجموعه طنز سال انتخاب شده. البته درست است که نقطه چین از خیلی جهات مثل پاورچین قوی نبود ولی خداییش کدام برنامه طنز تلویزیونی تا به حال توانسته بود این چنین در عرصه سیاست کشور حرف بزند و اینقدر هم حساسیت ایجاد کند.البته کاری به درست و یا غلط بودن آنچه بیان شده ندارم ولی یادم است یک بار یک منتقد گله می کرد از اینکه برنامه های طنز فقط به مسائل جزئی که خیلی مهم نیستند می پردازند ومسئولان هم اصلا به آنها اهمیت نمی دهند و می گفت تا به حال کدام چاله خیابان به خاطر یک برنامه طنز انتقادی صاف شده؟حالا بفرمایید این طنز انتقادی و این هم اهمیت دادن مسئولین.مگر کم چیزی است که برنامه طنزی در مجلس مورد انتقاد واقع شود . ---------------------------------------------------------------------------------------------

FONT>