بانی فیلم-- پسلرزههای برره !
روز گذشته نخستین بخش از گزارش پشت صحنه مجموعه در حال تولید مهران مدیری با عنوان <باغ مظفر> را از نظر گذراندید. امروز قسمت دوم و پایانی آن را میخوانید.
تکاپو و فریادهای لکپوریان نیز به عنوان دستیار کارگردان، جالب توجه است. او به همراه صدابردار با اتاق فرمان که در یکی از اتاقها قراردارد، از طریق گوشی ارتباط دارند. قبل از گرفته هر سکانس مدیری شخصا زاویه دوربین را بازبینی و با تصویربردار(سعید اصفهانی) صحبت میکند. امید رخافروز وسعید مرشدیان دیگر تصویربرداران کارهستند که درصورت سه دوربینه گرفتن کار، حاضر میشوند. وجود سه دوربین دست تدوینگر را برای استفاده از نماهای مختلف باز میگذارد.
قرار است ادامه همین سکانس گرفته شود. مدیری به شوخی با اشاره به برزویه که همچنان فلاش میزند میگوید:<یکی این برزویه رو از کادر ببره بیرون!>. برزویه که با این حرف تازه متوجه مدیری شده، عکسهایی را که گرفتن روی نمایشگر دوربینش به او نشان میدهد.در نهایت مدیری روی مبل مینشیند و تصویربرداری ادامه پیدا میکند. بعد از گرفتن این سکانس و تأیید مدیری، جای دوربینها برای گرفتن سکانس دیگری تغییر میکند. در این لحظات مدتکوتاهی گروه به محوطه بالکن میروند.
سیامک انصاری دوربین برزویه را گرفته و مدام به این سو و آن سو میرود و از هنر عکاسی خودش تعریف میکند.
طراحی لباسهایی متعلق به هیچ کجا
بازیگران زن این مجموعه لباسهای رنگارنگ و چین چین (چیزی شبیه شلیته) زیبایی به تن دارند که البته سعی شده برای جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم شباهت زیادی به پوشش قومیتهای مختلف ایرانی نداشته باشند.
البته به گفته طراح لباس پروژه، آوا سلطانی عربشاهی مطالعاتی هم در زمینه لباسهای سنتی ایرانی در دهههای پیش از انقلاب صورت گرفته تا خصوصیات آن مقاطع تا حدودی در طراحی لباسها لحاظ شود.
جدا از پوشش بازیگران زن که در کنار سرسبزی لوکیشن به زیبایی تصاویر میافزاید، در طراحی لباس مردها نیز هر دو نوع پوشش قدیمی و امروزی مد نظر بوده تا به تناسب قصه مورد استفاده قرار گیرد.
سکانس بعدی؛ سِی دِی نه سیدی!
مدیری پشتدوربین قرار گرفته و کادربندی میکند. این سکانس به صورت رجزنی گرفته میشود و در آن کاظمی، مدیری، انصاری، دهقان، عبدالرزاقی و جوزانی بازی دارند.
کاظمی در پس زمینهتصویر صفحههای گرامافون را گرفته و با آنها بازی میکند. مدیری به خانمها که در پیش زمینه روی مبلها نشستهاند، میگوید حین دیالوگ گفتن بقیه، به آرامی ادای حرف زدن را در بیاورند. یعنی به اصطلاح پچ پچ کنند.
با تأیید مدیری ، لکپوریان (دستیار کارگردان) از همه میخواهد. موبایلهایشان را خاموش کنند:<ساکت، میگیریم...>
کاظمی که نقش آدمی دست و پا چلفتی را دارد در حال ور رفتن با صفحههای گرامافون میگوید:<اینها سی.دی هستند؟ چند مگابایت روی آنها جا میشود؟> مدیری که نقش خان بیخبر از تغییر و تحولات و دور از تکنولوژی روز را دارد با تعجب میپرسد: <سی.دی دیگر چیست؟> و انصاری جوابی میدهد با این مضمون که سی.دی در واقع تلفظ واژه جاجرودی سِی.دِی است!
در پایان این دیالوگها کاظمی صفحهها را روی زمین میریزد و انصاری دستپاچه میگوید من جمعشان میکنم و در ادامه مدیری از کادر خارج میشود. بخش بعدی که در واقع دنباله همین سکانس است با دیالوگهای خانمها ادامه پیدا میکند.
در این قسمت که با وقفه کوتاهی گرفته میشود مدیری با چند تذکر به بازیگران اجازه تصویربرداری میدهد.
قبل از آن عبدالرزاقی از مدیری میپرسد آخر صحبت با موبایل بگویم <کف کرد!> که کارگردان میپذیرد.
پلان پایانی این سکانس هم که رو برگرداندن اکراهآمیز جعفری از دوربین موبایل عبدالرزاقی است بعد از یکی- دو برداشت مورد قبول واقع میشود. انصاری مدام واژه سِی.دِی را تکرار میکند و میخندد. مدیری نتیجه کار را روی مونیتور میبیند و با اظهار رضایت او گروه دعوت به خوردن ناهار میشوند.
مدیری با گفتن <سریع، سریع> از گروه میخواهد به سرعت برای خوردن ناهار بروند و لکپوریان هم به شوخی میگوید:<ناهار پنج دقیقه!> با اینکه در این قسمتها بازیگران و سایر عوامل تمرین کوتاهی دارند، اما سرعت و کیفیت کار قابل توجه است. حتی سکانسی که شرحش رفت در ابتدا قرار بود به صورت آزمایشی گرفته شود، اما بدون هیچ مشکل و ناهماهنگی رضایتبخش از آب در میآید.
البته به نظر میرسد عبدالرزاقی که تجربه کمتری در طنز دارد چندان با گروه همیشگی مدیری هماهنگ نباشد، اما او هم پا به پای سایرین در چارچوب فضای کمیک مجموعه حرکت میکند. گرچه نباید از تأثیر استفاده از سه دوربین نیز برای ضبط سکانسها غافل بود که بر سرعت کار میافزاید. گروه خیلی زود لوکیشن را خالی میکنند و به محوطه سر پوشیده خارج از ساختمان میروند.
ناهار قیمه است.
مدیری: من تعطیلم!
در فاصله پیش از صرف ناهار(حدود ساعت یک) در باغ ایستادهام. صدای دانشآموزانی که لوکیشن مجموعه مدیری را کشف کردهاند و هیاهویشان از بیرون به گوش میرسد.
مدیری را در حال صحبت با موبایل میبینم که در حال پیوستن به گروه است.
اگر چه گفتهاند او تا پس از پایان پخش با هیچ جا مصاحبه نمیکند، اما حیفم میآید در معدود لحظاتی که تنهاست به او پیشنهاد گفتوگو ندهم. نزدیکم که میآید دوباره سلام میکنم، اما او میخواهد بعد از دادن جواب رد شود، اما به در خواستم میایستد.
تلفنش را قطع میکند و زمانی که در خواستم را میشنود با لبخند عذرخواهی میکند و میگوید:<شرمنده من فعلاً تعطیلم!> و تیر من همان طور که پیشبینی میکردم به سنگ میخورد.
البته بعداً از روابط عمومی پروژه میشنوم مجید و حمید آقاگلیان (تهیهکنندگان) و مدیری دلخوریهای قبلیشان را از <بانی فیلم> فراموش کردهاند و مدیری هم قول داده بعد از پخش، اول با روزنامه ما گفتوگو کند. پس اوضاع چندان هم بد نیست!
نزدیک خداحافظی
بعد از صرف ناهار میخواهیم عکسها را بگیریم که میشنویم مدیری از حدود 150 عکسی که برزویه طی یکی-دو روز گذشته گرفته مشغول انتخاب چند عکس برای تقسیم بین مطبوعات است.
ظاهراً هم تا مدیری عکسی را تأیید نکند منتشر نمیشود که نشان از حساسیت او بر تمام مراحل تولید پروژهاش است. از آن میان چهار- پنج تا را هم ما انتخاب میکنیم و به طور اتفاقی چشممان به عکس تست گریم جواد رضویان میخورد که فیگور خندهداری هم گرفته است. گویا او نقش پسر یکی از خانها را دارد، اما هنوز بازی او شروع نشده و احتمال تغییر گریمش نیز میرود.
بازیگر جوگیر
بعد از آنکه ناهار را میخوریم هادی کاظمی را میبینم که در بالکن قدم میزند. لحظهای بعد او در حال پاسخ دادن به سؤالاتم است. بماند که چه جوابهایی به سؤالهایم میدهد!! اما بعداً هم میفهمم اصلاً حرفها این بار به مدد تکنولوژی مدرن روی ویس رکوردر ضبط نشده است.
بعد از پایان صحبتها پیمان قاسمخانی را میبینم، اما او تا میفهمد از <بانی فیلم> هستم از مصاحبه خودداری میکند و با لبخند معذرت میخواهد:<ببخشید! <بانی فیلم> تا به حال به اندازه کافی به ما لطف داشته!> ظاهراً او به این راحتی قصد آشتی ندارد و دلخوریاش همچنان پابرجاست، اما قضیه زمانی جالبتر میشود که کاظمی با دیدن این صحنه چرخی معنادار دور ما میزند و این طور زمزمه میکند که:<منم پشیمونم با شما حرف زدم، اگه میشه پاکش کن!> دلیل او هم این است:<این <بانی فیلمیا> سر برره یک آتشی سوزوندن که...!> و ترکیب <بانی فیلمیا> را جوری به کار میبرد که بیشتر کاربرد ناسزا دارد!
تناقض عجیب و بامزهای است. بازیگری مثل او با دامنه کاریشاثرگذاری و برد مطبوعاتی چون <بانی فیلم> را درک کرده، اما هنوز به سازگاری لازم نرسیده است!
چندی نمیگذرد که گروه یک سکانس دیگر را نیز میگیرند.
دیدار کوتاه با رادش
هنگام خداحافظی نصرا... رادش را هم میبینم که تازه گریم شده و در سکانسی که قرار است بگیرند بازی دارد. رادش نقش سرایدار خانه را دارد و گریم هم ظاهر خندهداری به او بخشیده است. با رادش در حد یک سلام همکلام می شوم و او به سرعت داخل خانه میشود.
همان چیزی که درباره سلیمانیفر نوشتم برای رادش هم صدق میکند. همکاری تازه رادش با مدیری بعد از سالها میتواند خاطره درخشش و محبوبیت این بازیگر مستعد را در <ساعت خوش> و... زنده کند. حالا اینکه چرا مدیری طی سالهای اخیر از این دو(و دیگرانی چون رامین ناصرنصیر، عارف لرستانی، داود اسدی، ارژنگ امیرفضلی، امیر غفارمنش، یوسف صیادی و خیلی نامهای آشنای دیگر) بهره نبرده، برای ما کاملاً روشن نیست.
در هر حال این همکاری دوباره آن طور که پیداست حاصل موفقیتآمیزی دارد. این نشانههای موفقیت را در همان مکالمه کوتاه به مدیری هم میگویم که متبسم تشکر میکند.
با دوستم راه خروجی <باغ مظفر> را پی میگیریم و بعد از چند ساعت باز هم زیبایی نشاطانگیز و سرسبزی به یادماندنی آن حواسمان را برای چند ثانیه معطوف خود میکند.
چیزی نمانده....! برای تماشای کامل و بیشتر چیزهایی که طی این گزارش توصیفشان را آوردم تنها باید تا فردا شب صبر کنید و بیننده شبانگاهی شبکه سه باشید. به شرطی که مسؤولان این شبکه ساعت پخش مناسبی برای آن در نظر بگیرند.
--> قسمت اول گزارش در وبلاگ اصلی
http://www.mehranmodiri.mihanblog.com
سلام وبلاگتون خوبه بای
خیلی توپ بود . مرسی
خوبه
امیدوارم درزندگی موفق باشیدبه وبلاگ ماهم سری بزنیدوپ
یامی بگذارید
سلام اقای مدیری.من یه بازیگر ناشناسم و فقط و فقط به دست شما میتونم بزرگ و قوی شم.به خدا همه میگن من خیلی خشتیب تر از گلزارم.منتظر شمام ترو خدا.لطفا بزنگیدو تستم کنید همین.09358133825 فلاحتی مهدی.میل نکنید بزنگید لطفا